وآنروز را
که در آن کوچه ی باریک مرا خواندی
بیاد دارم
تمام وجودمان معنا شده بود
ما با هم یکی شده بودیم
دیگری را نمیفهمیدیم
تنها خودرا باور داشتیم
میخواستیم میافتیم
آری یادم هست
آن روز که چتر احساست را باز کردی
زیر باران نگاهت قطره قطره آب میشدم
من تورا لمس میکردم
تو مرا احساس
من تورا میدیدم
تومرا نگاه
من تورا صدا میزدم
تو مرا فریاد
من تورا میبوییدم
تو مرا استشمام
من تورا میفهمیدم
تو مرا ادراک..............
ناگاه تورا نگریستم
معصومیت در چشمانت برق میزد
متانت در نگاهت موج
پس به خود نگریستم
چیزی نیافتم
مگر غروری کاذب
خواستم دگربار ببینمت
لمست کنم
.فریادت زنم
لیک غنچه های نشکفته ای کنارم یافتم
غنچه هایی که هنوز مرا نمیدانستند
نمیفهمیدند
پس تو اینبار مرا دانستی
فهمیدی ودر آخر فریاد زدی
اما من نشنیدم
نخواستم که بشنوم
تمام بدنم خیس عرق بود
غنچه ها را ترک کردم
عطرشان را ربودم
شهدشان را مکیدم
هیجاناتم را به اوج رساندم
خوار گشتم پوسیدم و از یاد رفتم
تنهای تنهای تنها
دیگر هیچ
دیگر هیچ چیزی رابیاد ندارم
مگر
سرخی لبانت را
گرمی دستانت را
بغض باران گرفته ی صدایت را...............
آری
دیگر هیچ بیاد ندارم
هیچ چیزی
مگر
نگاهت را.......
لطفا کپی نکنید نظرتون رو در مورد مطالبم بنویسید
write by me(14/8/1383, 5day,6pm)
salam khoshhalam khili be khatere inke motmaen boodam va goftam ke az man behtar amal kardid sheratoon fogh olade ziba romantik va tasir gozare hamise movafagh bashid dostradetoon Nina
این حال دل خیلی آدمهاست. یادمون می ره واسه عشق خودمون رو بسازیم و عشق ورزیدن رو یاد بگیریم. ممنون دوست من
6186 بازدید
2 بازدید امروز
3 بازدید دیروز
7 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian